بهاءالدین محمد بن جلالالدین محمد بن بهاءالدین محمد معروف به سلطان وَلَد و متخلص به ولد (۲۵ ربیعالثانی ۶۲۳ ق.، حدود ۶۰۵ ش. لارنده - ۷۱۲ ق.، ۶۹۱ ش. قونیه) فرزند بزرگ جلالالدین مولوی - شاعر و عارف نامدار - و جانشین و خلیفهٔ او در طریقه مولویه است.
سلطان ولد در دوران حیات مولانا به خواست پدر با دختر صلاح الدین زرکوب به نام فاطمه خاتون ازدواج کرد.
سلطان ولد چهار پسر داشت به نام عارف چلبی، عابد چلبی، زاهد چلبی، واجد چلبی و دو دختر که یکی عابده و دیگری عارفه نام داشت. مولانا، سلطان ولد را بسیار دوست داشت؛ زیرا همین فرزند او بود که راه پدر را در پیش گرفت و بسیاری از آداب خانقاهی طریقت مولویه را گسترش داد.
در مقدمهٔ مثنوی خود مینویسد، مادر بهاء الدین ولد دختر پادشاه خوارزم بود و ملکه خاتون نام داشت. مادر بهاء در آن وقت که قسمت اعظم یادداشتهای او تحریر شده، زنی سالخورده بودهاست. بهاء مادر خود را نه بانویی متشخص بلکه پیرزنی بددهن توصیف میکند؛ ولی از آن روی که همگی زیر یک سقف زندگی میکردند، او احتمالاً میکوشیده که با پیرزن کنار بیاید. مادرش گاه هنگام تفکر و نوشتن با طرح مشکلاتی که بهاء باید رفع میکرده یا بیان مطالبی که باید او بدان گوش میسپرده، مزاحم او میشدهاست. او زنی زود خشم بودهاست. یک بار عصبانیت او بر سر مطربانی بوده که چنگ مینواختهاند. اما بهاء موسیقی را موهبتی الهی میدانست که موافق سرشت بشر است.
سلطان ولد به تقلید و اقتداء پدر، آثاری به نظم و نثر انشاء کرده و موجود است و از جمله آثار منظوم او یکی دیوان قصائد و غزلیات اوست که قبل از شروع به نظم ولدنامه آن را تمام کرده بود و بسیاری از غزلیات او اشتباهاً داخل کلیات شمس در هندوستان به طبع رسیده است.
دیوان اشعار وی که در قالب قصیده و غزل و رباعی است که مجموعاً نزدیک به سیزده هزار بیت میشود.
ولد در سرودن غزل و رباعی نیز به تشبه و تتبع کلام مولوی پرداخته و گاهی اشعارش از جهت لفظ و معنی و حتی موسیقی شعر و آهنگ درونی مصراعها به حدی به غزلیات پدرش شبیه میشود که نسخه بعضی از آنها در کلیات دیوان کبیر مولانا جای دادهاند.
نخستین مثنوی آن – که در نسخههای کهن به نام (ابتدانامه) خوانده شده است – مثنوی ولدنامه است. این مثنوی که بروزن حدیقهسنایی غزنوی سروده شده، بین ماههای ربیعالاول سال ۶۹۰ تا جمادیالثانی همان سال ساخته و پرداخته شده و به قول استاد همایی ولد در این مثنوی «دلکش ترین موضوعها و احسن القصص یعنی سرگذشت مولانا جلال الدین صاحب مثنوی معنوی و اصحاب و یاران و پیروان او را آورده است.»
اما محمد علی موحد، کتاب ابتدانامه را از دو نظر بسیار مهم می داند: یکی از جنبه تاریخی که قدیمی ترین گزارش دست اول را از ماجرای شمس و مولانا در اختیار ما میگذارد و دوم از جنبه تعلیمی که باید آن را به منزله ذیلی به مثنوی دانست. ذیلی که تلقی نزدیک ترین کسان مولانا را از تعالیم او منعکس میسازد، هم درک و فهم تحولاتی را که پس از مولانا در راه و روش سلسلهای که به نام او ایجاد شد، آسان می گرداند.
سلطان ولد در این اثرش از چگونگی رسیدن به مقام شیخی و مراتب انبیا و اولیا و شرح و تفسیر آیاتی از قرآن و احادیثی از پیامبر اسلام و گزارش سخنان و قصههای عارفانی چون حلاج و با یزید بسطامی را نیزگنجانیده است.
مثنوی مزبور در سال ۱۳۱۵ خورشیدی به اهتمام مرحوم مغفور استاد جلال الدین همایی در تهران به چاپ رسیده است.
دومین منظومه ولد مثنوی است به وزن مثنوی مولانا که سلطان ولد آن را جهت رعایت خاطر دوستان که بر آن وزن آورده، آن را از رباب آغازکرده و به نام رباب نامه خوانده است.
ولد در این مثنوی بسیاری از دقایق مثنوی مولوی را شرح و تفسیر کرده و بسیاری از نکات مربوط به اصول و معارف صوفیه را باز نموده و به تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی پرداخته، و دلالت و فضلیت اولیا، و مدح مولوی و شمس، و دردهای عشق و عاشقی، مقامات مشایخ متقدم صوفیه را عنوان کرده است. این مثنوی نیز به اهتمام آقای علی سلطانی گرد فرامرزی به سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شده است.
سومین مثنوی سلطان ولد که به نام انتها نامه شهرت دارد و در واقع بازگوی و باز نمونی مطالب ابتدا نامه ورباب نامه است.
اثر دیگری که از سلطان ولد به جا مانده است؛ رساله ایست به نثر در تصوف که با کتاب معروف فیه مافیه پدرش مولانا جلال الدین در تهران به عنوان جلد دوم فیه مافیه در ۱۳۳۳-۱۳۳۴ قمری در ۱۹۳صحیفه چاپ سنگی کرده است و ظاهراً نام درست آن «معارف سلطان ولد» است و این نام را به تقلید کتاب جدش بهاءالدین ولد بر آن گذاشته است که نیز همین عنوان را دارد.
سلطان ولد این گونه معارف صوفیه را با زبانی بسیار شیوا و ساده مطرح کرده تا حدی که میتوان گفت: این نگاشته ولد بسیار شبیه به نگاشتههای فارسی دور نخست زبان فارسی، و همانند مولفات نویسندگان سبک خراسانی است. وی از تمثیلهای بسیار زیبایی که در حدیقه و کلیله و دمنه و مثنوی مولانا نیز وجود دارد مانند زاغ و بلبل، گرگ و آهو، شاه و رعیت بهره برده، ونیز از داستانهای قرآنی مانند داستان آدم و قصه یوسف ، موسی وخضر، و موسی وفرعون وغیره سود جسته وامثال فارسی و عربی را با مها رت در میان گفتارش درج کرده، و گفتارش را با ابیاتی از سنایی غزنوی، عطار نیشابوری، مثنوی مولوی و دیگران اراسته است.