به گزارش پایگاه خبری ایرانیان موفق
تا وارد فضای جمعوجور نمایشگاه میشود، یک لحظه میایستد، مشامش را تیز میکند و میگوید: «چه بوی میخکی اینجا پیچیده...» مسئولان نمایشگاه نگاهی به هم میکنند و با لبخند میگویند: «کار، کار این گردنبندها و دستبندهاست.» و ادامه میدهند: «خانمهای باسلیقه کرمانشاهی با میخکهای خشکشده این زیورآلات زیبا را درست کردهاند.» اینجا نمایشگاه کوچک اما باصفای دستسازهای زنان زلزلهزده کرمانشاه است که در سالگرد آن اتفاق تلخ برپا شده است. از بازدیدکنندگان همدل بپرسی، میگویند رایحهای که اینجا مشامشان را مینوازد، عطر امید و زندگی است، عطر خوشی که از زیر خروارها خاک و از همسایگی خانههای آوار شده کرمانشاه سربرآورده و تا کوچهپسکوچههای پایتخت رسیدهاست. انجمن «زنان مدیر کارآفرین» که در یک سال گذشته با برگزاری کارگاههای مهارتآموزی همراه زنان زلزلهزده کرمانشاهی بوده، این بار با برپایی نمایشگاه آثار هنری این زنان خستگیناپذیر، قدم دیگری در جهت ارتقای روحیه و انگیزه آنها برای ادامه زندگی برداشت.
«مادران صلح»، حامی زنان کرمانشاهی
از راه دوری آمدهاند و معلوم است پاهای کمتوانشان در هماوردی با خیابان طولودراز منتهی به محل نمایشگاه، حسابی خسته شده. اما خستگی فقط تا دم در یادشان میماند. همینکه وارد میشوند، با دیدن آثاری که از هنر و تلاش ساده اما ارزشمند زنان مناطق زلزلهزده کرمانشاه حکایت دارد، گره ابروهایشان باز میشود و لبخند جایش را میگیرد. در همین فضای کوچک، ماندهاند سمت میز زیورآلات بروند، یا به تماشای قلاببافیهای ظریف خانمهای کرمانشاهی بنشینند، یا از هنر دست جوانان معلول مناطق زلزلهزده بازدید کنند. از میز خوشمزه این نمایشگاه و ترشی کنگر و کلوچههای کرمانشاهی هم که نمیشود غافل شد. میگویند عضو گروه «مادران صلح» هستند که دغدغه آرامش و صلح و موفقیت برای ایران و ایرانی دارد. از علت حضورشان در این نمایشگاه که میپرسم، «پروانه آلبویه» لبخند بر لب میگوید: «از طریق فضای مجازی از برگزاری این نمایشگاه باخبر شدیم و وظیفه خودمان دانستیم برای حمایت از زنان هنرمند کرمانشاهی به اینجا بیاییم. خیلی ارزشمند است که این خانمها در شرایط پس از زلزله و با تمام سختیهایی که متحمل میشوند، دست روی دست نگذاشتهاند و بهجای غصه خوردن، دارند تلاش میکنند تا زندگیشان را دوباره بسازند. به همین دلیل من هم بهعنوان یک ایرانی و یک خانم، آمدهام با این حرکت زیبای خانمهای کرمانشاهی همراه شوم.»
«پروین فهیمی» هم میگوید: «این کمترین کاری است که میتوانیم برای حمایت از زنان غمدیده اما بلندهمت کرمانشاهی انجام دهیم. شاید در این شرایط اقتصادی جامعه، آنقدرها هم نتوانیم خرید کنیم اما برایمان مهم بود بیاییم و همدلیمان را با آنها اعلام کنیم. بهقدر وسعمان هم از آثار هنری خانمها و هم از دستساختههای جوانان معلول هنرمند مناطق زلزلهزده خرید کردیم.»
همه شهر را به نمایشگاه امید دعوت کنید
آلبویه یکی از دستبندهای روی میز را برمیدارد، با تحسین براندازش میکند و ادامه میدهد: «ببینید چقدر باسلیقهاند و با گیاه خودروی منطقه خودشان چه زیورآلات زیبایی درست کردهاند. لازم است از خانمهای هنرمند و کارآفرینی که به کرمانشاه رفتند و برای زنان مناطق زلزلهزده کلاسهای آموزشی برگزار کردند هم تشکر کنیم. آنها کار بسیار بزرگی کردند.» «پروین فهیمی» در تأیید صحبتهای دوستش، معتقد است از این کار بزرگ مشترک باید تقدیر شایستهتری کرد: «فضای نمایشگاه، کوچک است. باید برای حمایت از این عزیزان، نمایشگاههای بزرگتر در مکانهای با دسترسی بهتر برگزار و تبلیغات مناسبی برایش انجام شود. مطمئن باشید مردم با استقبال بسیار خوبشان از این نمایشگاههای هدفمند، حسابی به رونق کار زنان مناطق زلزلهزده کمک خواهند کرد.»
میخواهم با افتخار از هنر زنان کرمانشاه استفاده کنم
درست مثل روزهای نخست پس از زلزله، هنوز هم دلها برای مردمان صبور کرمانشاه میتپد و مرد و زن، دغدغه سامانگرفتن زندگی آنها را دارند. در این میان اما زاویه نگاه افراد، متفاوت است. برای مثال، «پروین نوروزی» که او هم با هدف حمایت از شیرزنان کرمانشاهی به نمایشگاه آمده، بعد از خرید سراغ مسئول نمایشگاه میرود و میگوید: «نفس برگزاری این نمایشگاه برای حمایت از هموطنان زلزلهزده، خیلی ارزشمند است اما به اعتقاد من، تلاش باید در جهت توانمندسازی واقعی این عزیزان باشد. باید کمکشان کرد محصولاتی تولید کنند که مشتریان با رغبت و اشتیاق برای خریدشان پیشقدم شوند. من انتظار داشتم اینجا فرش و گلیم و صنایعدستی سنتی کرمانشاه را ببینم اما نبود. حتی همین زیورآلات هم میتوانست در سطح بالاتری تولید شود. به نظرم اگر شیوه درست کردن زیورآلات جدید، خلاقانه، بهروز و مشتریپسند به این خانمها آموزش دادهشود، فروش آثارشان هم حتماً بیشتر خواهد شد.» او با اشاره به دستبندها و گردنبندهای روی میز ادامه میدهد: «من خرید کردن از چنین نمایشگاهی را با این احساس که این عزیزان مشکل دارند و فقط باید به آنها کمک مالی کرد، نمیپسندم. من دوست دارم این عزیزان آنقدر توانمند شوند و آثار باکیفیت و زیبا تولید کنند که با کمال میل تولیداتشان را خریداری کنم و بتوانم در مهمانی و جشن از آنها استفاده کنم و با افتخار بگویم این هنر دست بانوان هنرمند کرمانشاهی است.»
به مادرم خبر میدهم
حضورش در این نمایشگاه، کمی غیرمعمول است و به همین دلیل هم جلبتوجه میکند. «یاسر حسینی» که تنها بازدیدکننده مردِ نمایشگاه دستسازهای زنان زلزلهزده است، میگوید: «نمایشگاه خوبی است و آثار زیبایی ارائه شده است. همینکه بانوان مناطق زلزلهزده چنین فعالیتهایی دارند و از طریق برگزاری این نمایشگاه، میتوانند درآمدی کسب کنند، خیلی خوب است. برایم جالب بود که کارآفرینانی از تهران به کرمانشاه رفته و به این بانوان آموزش دادهاند. این کارها بسیار ارزشمند است. من حتماً تبلیغ این نمایشگاه را به مادرم میکنم تا ایشان هم برای خرید آثار زیبای بانوان کرمانشاهی به اینجا بیاید.»
یک کسبوکار واقعی
برگهای زیر دستش گذاشته و هر خریدی انجام میشود، با دقت آن را به نام صاحبِ کار ثبت میکند. سرش را بالا میآورد و انگار بخواهد سئوال نپرسیده را پاسخ دهد، میگوید: «مبلغ هر محصول، مستقیماً به حساب تولیدکنندهاش واریز میشود. به همین دلیل برگزاری این نمایشگاه، یک کمک واقعی به زنان مناطق زلزلهزده است.» «نیلوفر آتشی» از اعضای انجمن زنان مدیر کارآفرین مکثی میکند و ادامه میدهد: «اینجا هر میز، متعلق به یک روستا از مناطق زلزلهزده کرمانشاه است و موارد متنوعی را شامل میشود؛ از کیفهای چرمی دستدوز، زیورآلات سنتی، کمربندهای هنری و تزیینی، رومیزیهای قلاببافی زنان و عروسکهای دستدوز جوانان معلول جسمی حرکتی تا محصولات خوراکی مانند انجیر روستاهای کرمانشاه، کلوچه و ترشی کنگر خانگی که حسابی طرفدار داشت و بخش قابلتوجهی از آن در همان روز اول خریداری شد.»
هنر و امید، علیه زلزله و سرطان
آتشی گرچه نقد برخی بازدیدکنندگان نمایشگاه درخصوص لزوم انجام فعالیتهای جدیتر در مناطق زلزلهزده و کمک به اهالی این شهر و روستاها برای تولید آثار و محصولات متنوعتر و باکیفیتتر را وارد میداند اما تاکید میکند در شرایط سخت و ناپایدار یک سال گذشته در این مناطق، مهمترین دغدغه، حمایت از زنان آسیبدیده در زلزله برای ازسرگیری زندگی بوده است: «یکی از این بانوان، مبتلا به بیماری سرطان است اما با وجود بیماری و با تمام سختیهای بعد از زلزله و زندگی در کانکس، شروع به بافتن فرش کردهبود. یکی از دوستان ما که برای انجام فعالیتهای فرهنگی به مناطق زلزلهزده رفته بود، با دیدن تلاش این خانم، آنقدر تحتتاثیر قرار گرفتهبود که فرش او را نیمهکاره خرید و علاوهبر پرداخت قیمت یک فرش کامل، هزینههای تکمیل فرش را هم متقبل شد. چون معتقد است باید از امید و اشتیاق این خانم برای ادامه زندگی حمایت کرد.»
زنان در کنار زنان به احترام زندگی
«من هم موافقم که تنوع و کیفیت محصولات در این نمایشگاهها باید بیشتر باشد و فقط احساس را درگیر نکند اما یادمان باشد چنین هدفی فقط با توانمندسازی پایدار حاصل میشود که یک کار بلندمدت و زمانبر است. اما تشکلهای مردمنهاد مانند انجمن زنان مدیر کارآفرین در ماههای پرالتهاب ابتدایی پس از زلزله، با درنظر گرفتن یک هدف کوچک اولیه وارد مناطق زلزلهزده شدند؛ آنها رفتند تا در شرایط موجود این مناطق در درجه اول بهعنوان یک گروه از زنان هموطن در کنار زنان زلزلهزده باشند و به آنها دلداری و روحیه بدهند و بعد هم با مهارتآموزیهای ساده، زمینه درآمدزایی هرچند محدود را برای آنها فراهم کنند تا در آن شرایط سخت برایشان ایجاد انگیزه شود.» «نسیم توکل» از دیگر اعضای این انجمن میافزاید: «راهاندازی کسبوکارهای منسجم و کارآفرینیهای گروهی جدی، نیازمند طرحهای بلندمدت و سرمایههای قابلتوجه است که هیچکدام در کرمانشاهِ زلزلهزده وجود نداشت. بنابراین گروههای داوطلبی که به این مناطق رفتهبودند، تلاش کردند با آموزش مهارتهای کوچک و زودبازده، کمک کنند زنان زلزلهزده به درآمدزایی برسند و برای بازگشت به زندگی روحیه بگیرند.»
مهارتآموزی از روستای «کوئیک حسن» تا «محله فولادی»
«فریده عبداللهی» اما بهتر از هرکس دیگری میتواند از معجزه کار و هنر و سرگرمی در مناطق زلزلهزده برایمان بگوید. او که بهعنوان مربی صنایعدستی با اعضای انجمن زنان مدیر کارآفرین همراه شد و تا امروز برای تزریق نشاط زندگی به روستاهای زلزلهزده 5 سفر به این مناطق داشته، میگوید: «بر اساس رسالت کارآفرینی اجتماعی، یک طرح و هدف روشن داشتیم؛ قرار بود کمک کنیم زنان و دختران مناطق زلزلهزده کرمانشاه مهارتهایی آموزش ببینند و با استفاده از آن بتوانند کسب درآمد کنند. خوشبختانه من تجربه اجرای چنین طرحهایی را در مناطق مختلف داشتم. در اولین سفر در اسفندماه سال 96 با وسایل و تجهیزات لازم برای کار چرمدوزی با دوستان انجمن همراه شدم و در 3 روز حضور در مناطق زلزلهزده موفق شدم 3 کارگاه آموزش دوخت کیف چرم برای خانمهای علاقهمند برگزار کنم؛ یک کارگاه در محله «فولادی» در سرپل ذهاب که تخریب 100 درصدی داشت، دیگری در روستای «کوئیک حسن» و سومی هم در بهزیستی شهر سرپل ذهاب.»
خانم مربی حالا کولهباری از خاطرات شیرین آن سفرها دارد: «با توجه به شرایط، من امکان آموزش مهارتهای اولیه کار چرمدوزی را به خانمها داشتم اما همین برای آنها مثل جرقهای بود تا آتشی از هنر برپا کنند. برایمان جالب و باورنکردنی بود که فقط چند روز بعد از بازگشت ما به تهران، نماینده خانمها تماس گرفت و گفت: کارها آماده است. چطور میتوانیم آنها را به دستتان برسانیم؟!»
درآمدزایی با هنرهای فراموششده
«دختران و زنان مشتاق مناطق زلزلهزده به ما میگفتند: از وقتی شما آمدید و رشتههای هنری را که میتوانیم با آنها درآمد داشتهباشیم به ما آموزش دادید، دوباره امید در دلمان زنده شده است.» عبداللهی مکثی میکند و لبخند بر لب ادامه میدهد: «خیلی جالب و امیدوارکننده بود که این کارگاهها مثل یک محرک باعث شد خانمهای غمدیده کرمانشاهی یاد هنرهای سنتی خودشان بیفتند و سراغ آنها هم بروند. مثلاً این دستبندها و گردنبندهای میخکی که در نمایشگاه میبینید، ریشه در هنر سنتی قدیمی آنها دارد. زنان کرمانشاه رشتههای میخک خشکشده را بهعنوان زینت روی لباسهایشان نصب میکردند. حالا این زنان خلاق فقط این هنر سنتی را بهروز کرده و آن را در قالب گردنبند و دستبند ارائه کردهاند تا دختران و زنان همه شهرها بتوانند از آنها استفاده کنند. و به همین سادگی هم به درآمد رسیدهاند.»
وقتی امید در کانکس جوانه میزند...
انجمن زنان مدیر کارآفرین در 5 سفری که به مناطق زلزلهزده داشت، هر بار از متخصصان و کارشناسان رشتههای مختلف دعوت میکرد تا با آنها همراه شوند؛ یکبار مربی صنایعدستی همسفر آنها میشد، بار دیگر کارشناس بهداشت زنان. سفر بعد، کارشناس پرورش کاکتوس و نوبت دیگر، کارشناس پرورش و فرآوری زیتون. در تمام این سفرها هدف، توانمندسازی بانوان مناطق زلزلهزده در زمینههای مختلف بود و انجمن از هر کارشناسی که بتواند با دانش و مهارتش محرکی باشد برای ایجاد امید و انگیزه در دل این بانوان تا فعالیتهایشان را دوباره از سربگیرند، کمک میگرفت. فریده عبداللهی با اشاره به استقبال زنان مناطق زلزلهزده از کلاسهای هنریاش میافزاید: «استقبال خانمها و دختران از این کارگاهها عالی بود. آنقدر برای شرکت در این برنامهها ازدحام میشد که مجبور میشدیم کارگاه را در حیاط مدرسه برگزار کنیم. در این میان از کودکان هم غافل نبودیم. وقتی کارگاه سفال برگزار کردیم، یک بخش را هم به کودکان اختصاص دادیم. به بچهها هم سفالگری و ساخت کاردستی یاد میدادیم و هم برایشان قصهخوانی داشتیم. مادران هم با خیال راحت در کلاس خودشان شرکت میکردند.»
از جا و مکان انجام این کارهای هنری میپرسم و خانم مربی میگوید: «همه جا تخریب شدهبود و جایی برای این کار نبود. اما خانمها خودشان دستبهکار شدند و با هماهنگی و همکاری همدیگر، که نمیدانم از طریق اسکان 2 خانواده در یک کانکس بود یا تدبیر دیگر، یکی از کانکسها را به محل انجام کارهای هنری و آمادهکردن محصولات اختصاص دادند و مشغول کار شدند. این دختران و زنان هنرمند در همین کانکس و با امکانات بسیار محدود، محصولات چرم بسیار خوبی تولید کردهاند.»
شما فقط بگو ف...
برای خانم مربی، اشتیاق، پشتکار و پیشرفت دختران و خانمهای مناطق زلزلهزده تا این حد، قابلتصور نبوده. آنها حسابی او را شگفتزده کردهاند: «برنامه کاریام در سفر اخیر، اشکالگیری و مرور آموزشهای کار چرم بود. وقتی در جمع خانمها نشستم و شروع کردند به نشاندادن کارهایشان، از دیدن مدلهای متنوع کیف که درست کردهبودند، غافلگیر شدم! من آن مدلها را به آنها آموزش ندادهبودم. گفتند: «بعد از اینکه پایه کار را از شما یاد گرفتیم، در اینترنت جستوجو کردیم و خودمان مدلهای جدید را پیدا کردیم و شروع کردیم به دوختن!» این برای من خیلی جالب بود.» عبداللهی میخندد و ادامه میدهد: «بالاتر از این، کار خانم بااستعدادی بود که در یکی از کارگاههای من حضور داشت و بعد، به روستای زلزلهزده خودش رفته و همه آنچه یاد گرفتهبود را به زنان روستا آموزش دادهبود. حامی مالی روستا هم وسایل موردنیاز را برایشان تهیه کردهبود و آنها شروع به کار کردهبودند. محصولات آمادهشده آنها را که برایم آوردند، واقعاً قابلقبول بود.» لحن خانم مربی پر از حس رضایت است. شوق و انگیزه زنان مناطق زلزلهزده برای یادگیری و تولید، نشان میدهد او و دوستانش به هدف اولیه خود رسیدهاند. آنها حالا در فکر بسترسازی برای اجرای طرحهای جدی و اصولی خود به کمک وزارت جهاد کشاورزی، سازمان فنی و حرفهای و سازمان میراث فرهنگی برای توانمندسازی زنان مناطق زلزلهزده هستند.
روستاییان تحصیلکردهای که مرا به شوق آوردند
«خاطرات کار در روستای «دوازده امام» در بخش «قلعهشاهین»، یکی از بهیادماندنیترین خاطرات سفرهایم به مناطق زلزلهزده محسوب میشود. این روستا، افراد تحصیلکرده دانشگاهی فراوانی دارد. خانمها در این روستا بسیار مشتاق یادگیری مهارتهای مختلف و راهاندازی کسبوکار هستند. آنها مدام از من درباره شرایط راهاندازی کارگاه، دریافت وام و... سئوال میکردند.» فریده عبداللهی که سالهاست بهعنوان کارآفرین اجتماعی، با استفاده از تجربیات ارزشمندش در آموزش صنایعدستی به توانمندسازی بانوان رنجدیده ازجمله زنان سرپرست خانوار و اشتغالآفرینی برای آنها مشغول است، در مناطق زلزلهزده کرمانشاه بار دیگر اثربخشی این نوع فعالیتها را به رخ کشید. او ادامه میدهد: «ذوق و شوق خانمهای کرمانشاهی برای یادگیری هنرها و مهارتهای جدید، مرا هم به هیجان میآورد. در روستای دوازده امام یکبار ضمن آموزش چرمدوزی، گفتم: روی چرم میتوان نقاشی هم کرد و محصولات چشمنوازی تولید کرد. بعد از اتمام آن کارگاه، به روستای دیگری رفتم. وسط کلاس، حامی مالی خانمهای روستای دوازده امام با من تماس گرفت و گفت: من الان در مغازهای در شهر کرمانشاه هستم. بگویید برای کار نقاشی روی چرم، چه لوازمی لازم است تهیه کنم؟! خلاصه وسایل را خرید و آورد و گفت: لطفاً نقاشی روی چرم را هم به بچهها آموزش بدهید. جالب است بدانید وقتی مقدمات نقاشی روی چرم را به خانمها یاد دادم، تشکر کردند و گفتند: بقیهاش را خودمان از اینترنت جستوجو میکنیم و...»
/فارس