ایرانیانموفق (SIONA): تعریف "شهرام حقیقت دوست" از واژۀ "موفقیت"! شهرام حقیقت دوست: من همیشه با این موضوع مشکل داشتم و دارم چون بحث به سمت خودگویی و خودخواهی میرود و از اون جایی که آدمی نیستم که بخواهم در مورد خودم توضیح بدهم و اصلاً این کار را هم بلد نیستم کمتر مصاحبه میکنم. من فکر میکنم هر آدمی به خاطر نوع نگاه و سرشتش، خودش رو موفق نمیداند! شاید از زاویۀ دید دیگران موفق به حساب بیاید و شخص رو به عنوان الگو در ذهنشان قرار بدهند ولی اصولاً این نمیتواند از سمت خود فرد هم قطعیت داشته باشد... موفقیت یک کلمه کاملاً نسبی است. اینکه شخص نسبت به چه کسی، چه چیزی و یا چه شرایطی موفق است! در شرایطی یک هدفی رو درنظر میگیرید و تلاش میکنید و برایش انگیزه دارید و در عین حال برای بدست آوردنش شاید با مشکلاتی روبرو شوید، مقایسه شوید و یا مقایسه بکنید خودتان را با آدمها و یا شرایط مشابه، حسادت، رقابت و وجود همۀ آن چیزهایی که باید انتخاب بکنید تا شما را به جلو ببرد و به هدف انتخابیتان نزدیکتر... عدهای خسته میشوند و از هدف دور، برخی هم درست به پیش میروند... ماندن در این مسیر و رسیدن به هدف مورد نظر شاید به نوعی موفقیت شمرده شود... این تعریف کلی من برای موفقیت است. ایرانیانموفق (SIONA): خودتان را در تئاتر موفقتر میدانید یا در سینما و تلویزیون! شهرام حقیقت دوست: من هنوز خودم رو آدم کاملاً موفقی در این حرفه نمیدانم... تنها چیزی که میدانم این است که کارم را به شدت دوست دارم و با تمام مشکلاتی که در این حرفه وجود دارد در طی این چندسال، تمام سعی و تلاشم را در هر یک از زمینه های تئاتر، تلویزیون و سینما برای رسیدن به موفقیت انجام میدهم. ایرانیانموفق (SIONA): پیش اومده که احساس کنین به بنبست کاری رسیدین! شهرام حقیقت دوست: بله. خیلی زیاد... اما دلیل رسیدن به این بنبستها هیچوقت خودم نبودم! من همیشه تصویر و دورنمایی از کار و تصمیمی که میگیرم دارم، اما تصمیمگیریها، اتفاقات و سیاستگذاریهای مدیریتی بوده که کار را به بنبست کشانده... تا جایی که میشود و در حد توان تلاش میکنیم مبارزه کنیم تا حرفی را که درست است بقبولانیم اما زمانی که به نقطهای میرسیم که دیگر کاریش نمیتوان کرد مسیر رو دور میزنیم تا از راه درستتری به کارمان ادامه دهیم... چون در هر صورت اولویت کار است و من معتقدم نه تنها در ایران که در همۀ دنیا، مدیرت و سیاستگذاریها چیزهای دورهای هستند و چیزی که ماندگارست کار است... همین کار بازیگری که هنری ماندگار است و به همین علت با تمام سختی ها و شاید بدیهایش تحمل میکنم و ادامه میدهم. ایرانیانموفق (SIONA): خیلیها شهرام حقیقت دوست رو با "ناصر" در "خط قرمز" بیاد میارن. شما به شخصه اون کارکتر رو دلیل چهره شدن و موفقیتتون میدونین یا کار دیگری رو!؟ شهرام حقیقت دوست: "ناصر در خط قرمز" علنی شدن یک اتفاق بود! با ایمان به انرژیای که نسبت به این کار در خودم سراغ داشتم، آگاه بودم از پدید آمدن این اتفاق... و خط قرمز معرفیِ این انرژی بود (البته منظورم حرفهای بودنم نیست! بلکه علاقه و انرژیام نسبت به این کاراست)، اون سریال پکیج مناسبی بود که در شرایط و زمان مناسبی هم به روی آنتن رفت و باعث دیده شدن این انرژی و انگیزۀ من بود... و کارهای بعدی من دنبالۀ این پلۀ اول بود. ایرانیانموفق (SIONA): صحبتی برای نزدیک شدن علاقمندان به این حرفه برای رسیدن به اهدافشون دارین!؟ شهرام حقیقت دوست: قبل از هر چیز بگم که صرف داشتن "علاقه" کمکی نمیکنه! علاقه چیزیه که شرایط احساسی آدم رو تحت تاثیر قرار میده... بنابراین داشتن علاقه به تنهایی دلیل موجهی برای انتخاب نیست! داشتن انگیزه و نترسیدن از تجربه کردن پیش نیاز این حرفهاست و به اعتقاد من برای شروع این انتخاب میبایست از "درِ این خانه" وارد شد نه از دیوار و پنجره اش! در ابتدا گذراندن یک دورۀ آموزشی به تو این آگاهی رو میده که اصلاً آدمِ این کار هستی یا نه! زیرا بازیگری فنی است که ابزاری ندارد! شبیه یک جراح نمیتواند وجود تیغ جراحی را در دستش احساس کند... ابزار یک بازیگر، تن و روح و احساسش است که همین باعث میشود همه فکر کنند میتوانند بازیگر شوند چون اینها را دارند و بلند به وسیلۀ آنها بخندند. گریه کنند. خجالت بکشند. حرف بزنند. عصبانی شوند و... اما در اصل "مدیریت، آموزش، هماهنگی و کنترل" این داراییها است به اضافۀ پشتکار، تجربه و اندیشه که یک نفر را بازیگر میکند. ایرانیانموفق (SIONA) : در این حرفه شخصی رو به عنوان الگو در نظر داشتین یا دارین!؟ شهرام حقیقت دوست: یک شخص واحد خیر بلکه خیلی چیزها و افراد... مثل خیلی از شخصیتهایی که در کتابی توسط نویسندگانشان خلق شده بودند. و یا برخی از اساتید دانشگاه مثل استاد سمندریان، آقای زنجانپور، آقای اسماعیل شنگله و یا دکتر رکنالدین خسروی و خیلیهای دیگر اما یک شخص واحد به عنوان الگو در ذهن نداشتم... برای یک کار هنری میبایست دریچۀ دریافتت رو اونقدر گسترده کنی که حتی از یک کودک در حال بازی هم برداشت کنی، یادبگیری و بیاموزی.
|